رمان منحرفی

دیروز الکس ازم خواست تا برم خونشون منم چون کار داشتم گفتم فردا میام امروزم قراره برای تولدش برم خونشون تا جوری که متوجه شدم یه پاتری خیلی باحالیه فقط موندم کدوم لباسمو بپوشم

دقایقی بعد:

گفتم:اوممم این لباس خیلی خفنه با همین میرم

بعد هم تاکسی گرفتم و رفتم خونه الکس و دیدم یه پارتی خفن گرفته بعد از چند دقیقه برامون 🍷آوردن و ماهم خوردیم من نفهمیدیم چیشد ولی تا جوری که بقیه بهم گفتن،گفتن:

رزا  الکس ترو حسابی گائید گفتم :خب کامل بگو چیشد

گفت:الکس اومد جلوت و گفت بیا بریم بالا اتاقم بعد تو رو بست به تخت و بهت گفتم ۲ تا راه داری یا خودت لباستو در میاری یا من برات در میارم و تو قبول نکردی و اون لباستو در آورد بعد شروع کرد به مالیدن سین.ه هات و مکیدنشون توهم بلند آه و ناله میکشیدی یهو دیدم که بهت گفت چون تا حالا گاییده نشدی یکم برات درد داره الان یه خونی ازت در میادکه کاملا طبیعیه و دیدم سرشو کرد توت و تو یه جیغ کسیدی الکس گفت اوف دختر تازه اول کاره و محکم با فار لاپایی میزد که رفت توت تو اون لحظه انقد جیغ و آه و ناله کردی که صدات میومد یهو پردتو زد و تخت پر خون شد چون کصت نسبت به کیر اون کوچیک بود خیلی درد داشت الکس کیرشو در آورد و شیرشو پاشید رو بدنت توهم که حسابی از بدن سیکس پکش و کیرش حشری شده بودی به ثانیع نکشید که شروع کردی به ساک زدن کیرش...

ممنون تا اینجا همراهم بودین بای